|
جواهری ناصر ادرس عنبراباد پاساژ رئیسی فاز1
عمومی
شهرستان رَفسَنْجان از شهرستانهای استان کرمان است. مرکز این شهرستان شهر رفسنجان است. جمعیت شهرستان بنا بر سرشماری سال 1385 مرکز آمار ایران، برابر 295175 نفر بوده است[۱].
این شهرستان در شمال غرب کرمان قرار دارد و از لحاظ ارتباطی شهری در سر راه دو شهر کرمان و یزد است. بخش شهرت دارد.
شهرستان رفسنجان با وسعتی حدود 7678کیلومتر مربع در شمال غرب استان کرمان واقع شده است[۲].با بخشهای مرکزی، نوق، کشکوئیه، فردوس و شهرهای رفسنجان، مس سرچشمه، کشکوئیه، بهرمان، میباشد که شهرستان انار در سال 1388از این شهرستان منفک و مستقل گردیده است.از شمال به شهرستان بافق در استان یزد از جنوب به شهرستانهای سیرجان و بردسیر از مغرب به انار، شهربابک واز خاور به کرمان واز شمال خاوری به شهرستان زرند محدود میشود. ارتفاع این شهرستان در مرکز شهر 1469 متر از سطح دریا است.۴۵ درصد از جمعیت شهرستان در مناطق روستایی زندگی میکنند و مهمترین فعالیت اقتصادی آنها باغداری (کشت پسته) است. در 55کیلومتری جنوب این شهرستان کارخانجات مس سرچشمه واقع شدهاست که بزرگترین معادن مس ایران در آن فرآوری میشود
محتویات
ادامه مطلب ...
کهنوج کهنو |
|
کشور |
ایران |
استان |
کرمان |
شهرستان |
کهنوج |
بخش |
مرکزی |
نام(های) قدیمی |
قنات نو،کهنودینار |
مردم |
جمعیت |
۱۲۰،۸۹۷ نفر |
مذهب |
شیعه |
جغرافیای طبیعی |
مساحت |
۲۴۷۰۵ |
ارتفاع از سطح دریا |
505متر |
آبوهوا |
میانگین دمای سالانه |
26درجه |
میانگین بارش سالانه |
188میلیمتر |
روزهای یخبندان سالانه |
1 |
اطلاعات شهری |
شهردار |
مهندس مهدی خواجه |
رهآورد |
خرما،مرکبات |
پیششماره تلفنی |
0349 |
وبگاه |
کهنوج خبر |
تابلوی خوشآمد به شهر |
به دیار شهسواران خوش آمدید |
|
ادامه مطلب ...
شکستنیست مراقب باشید
شهرستان بم یکی از شهرستانهای استان کرمان در جنوب شرقی ایران است. مرکز این شهرستان شهر بم است. جمعیت شهرستان بم بنا بر سرشماری سال ۱۳۸۵ مرکز آمار ایران برابر ۲۷۷۸۳۵ نفر بودهاست.[۱]
این شهرستان از شمال و غرب به شهرستان کرمان، از جنوب غرب به شهرستان جیرفت، از جنوب به شهرستان عنبراباد و از مشرق با شهرستانهای نرماشیر و محمد اباد محدود میشود. مرکز این شهرستان از نظر جغرافیایی در ۵۸ درجه و ۲۱ دقیقه درازای خاوری و ۲۹ درجه و ۶ دقیقه پهنای شمالی و ارتفاع از سطح دریا ۱۰۵۰ متر و مساحت شهرستان بم ۱۷۷۵۵ کیلومتر مربع میباشد. شهر بم در ۲۰۰ کیلومتری جنوب خاوری کرمان و در مسیر راه کرمان - زاهدان واقع است.
محتویات
ادامه مطلب ...
تصویری که در این مقاله مشاهده میکنید، اسکرین شاتی از بازیهای ساختمان سازی مانند Sim City نیست، این یک تصویر پانوراما از نیویورک است که توسط عکاسی به نام Sergey Semenov گرفته شده و به تازگی برنده جایزه عکاسی پانوراما اپسون گردیده است، مسابقهای که در آن عکاسان آماتور آثار خود را به رقابت گذاشتهاند.
ادامه مطلب ...
نیویورک سیتی |
— شهر — |
City of New York |
ساعتگرد از بالا: مرکز منهتن, ساختمان سازمان ملل متحد, مجسمه آزادی, پل بروکلین, پارک مرکزی نیویورک, میدان تایمز, و یونیسفر در کویینز. |
Flag |
Seal |
|
نام مستعار: سیب بزرگ, گاتهام سیتی, مرکز جهان, شهری که هرگز نمیخوابد,[۱]پایتخت جهان[۲][۳][۴][۵] |
Location in the state of New York |
Location in the United States |
مختصات: ۴۰°۴۳′ شمالی ۷۴°۰۰′ غربیمختصات: ۴۰°۴۳′ شمالی ۷۴°۰۰′ غربی |
Country |
ایالات متحده آمریکا |
State |
نیویورک (ایالت) |
شهرستان در آمریکا |
برانکس بروکلین منهتن کویینز استاتن آیلند |
نیو آمستردام |
۱۶۲۴ |
فرمانداری |
• نوع |
• Body |
|
• مایکل بلومبرگ (I)[۶]
|
مساحت |
• شهر |
الگو:Infobox settlement/impus/mag |
• زمین |
۳۰۴٫۸ sq mi (۷۸۹٫۴ km۲) |
• آب |
۱۶۵٫۶ sq mi (۴۲۸٫۸ km۲) |
• شهر |
۳۳۵۲٫۶ sq mi (۸۶۸۳٫۲ km۲) |
• مترو |
۶۷۲۰ sq mi (۱۷۴۰۵ km۲) |
ارتفاع |
۳۳ ft (۱۰ m) |
جمعیت (بر اساس سرشماری ۲۰۱۰ ایالات متحده) |
• شهر |
۹،۴۷۵،۰۰۰ |
- شهر |
۱۸۲۲۳۵۶۷ |
- منطقه شهری |
۱۸۸۹۷۱۰۹ |
منطقه زمانی |
یوتیسی -۵) |
• تابستان |
یوتیسی -۴) |
ZIP codes |
100xx–104xx, 11004–05, 111xx–114xx, 116xx |
پیششماره تلفن |
|
۳۶-۵۱۰۰۰ |
وبگاه |
www.nyc.gov |
|
---|
|
ادامه مطلب ...
داریوش بزرگ
افلاتون شاگرد نام آور سقراط , کوروش بزرگ را به عنوان الگوی دقیقی از فرمان روایی روشن مایه می ستاید .
کوروش برای پارسیان مانند موسی بود برای یهودیان . کوروش وقتی بابل راگشود , عبریان وی راستودند
زیرا آنان را آزاد کرد و گذاشت بیش از چهل هزار تن از آنان بابل را ترک کنند و به سرزمین موعود باز گردند .
کوروش بزرگ به دلیل نیک اندیشی و نیک خواهی قلبی اش برای زندگی صلح آمیز بشر ,
نامش در آیات آغازین انجیل اشعیا جاودانه شده است .
زینالدین یزید زیدان
|
شناسنامه |
زادروز |
۲۳ ژوئن ۱۹۷۲ |
زادگاه |
مارسی، فرانسه |
قد |
۱٫۸۵ متر |
نام مستعار |
زیزو |
اطلاعات باشگاهی |
باشگاه کنونی |
بازنشسته |
شمارهٔ پیراهن |
۱۰ |
پُست |
|
باشگاههای حرفهای |
سالها |
باشگاهها |
بازی (گل) |
۱۹۸۸–۱۹۹۲
۱۹۹۲–۱۹۹۶
۱۹۹۶–۲۰۰۱
۲۰۰۱–۲۰۰۶ |
بوردو
یوونتوس
رئال مادرید |
۶۱ (۶)
۱۳۹ (۲۸)
۱۵۱ (۲۴)
۱۵۵ (۳۷) |
تیم ملی |
۲۰۰۶-۱۹۹۴ |
فرانسه |
۱۰۸ (۳۱) |
ادامه مطلب ...
فائقه آتشین ملقب به گوگوش در ۱۸ بهمن ۱۳۲۹ در خیابان سرچشمه تهران از پدر و مادر آذربایجانی که از مهاجران آذربایجان شوروی سابق بودند متولد شد.
در سن دو سالگی پدر و مادرش از هم جدا شدند . گوگوش یک برادر تنی کوچکتر داشت که در سن ۲۴ سالگی براثر رماتیسم قلبی درگذشت و سه برادر ناتنی ازپدرش و یک برادر و یک خواهر ناتنی از مادرش که بعد از جدایی با یک مر دکلیمی ازدواج کرده بود دارد. درهمسایگی آنها یک خانواده ارمنی زندگی می کردند که او را ازکودکی با نام گوگوش صدا می زدند ، با اینکه گوگوش اسم مردانه ارمنی است اما این اسم برای همیشه ماندگار شد و بعدها که اوکار هنری را شروع کرد همین اسم را روی خودش گذاشت.
پدر او صابرآتشین درکار نمایش بود و در آن سالها در سقاخانه ها برنامه اجرا می کرد در سالهای کودکی ، گوگوش همراه پدرش به محل کار او می رفت وتا سه سالگی همکار پدرش در عملیات آکروباتیک روی صحنه بود . در سه سالگی شیرین زبانی و استعداد زیادی از خودش نشان داد که چگونه می تواند کارآوازه خوانان و رقصندگان حرفه ای را تقلید کند وکم کم در برنامه های پدرش نقش اصلی را پیدا کرد و دو برابر پدرش دستمزد می گرفت. گوگوش در سن ۸ سالگی کارخوانندگی را در برنامه های « صبح جمعه رادیو ایران » شروع کرد پس از آن در سنین نوجوانی شروع به اجرای برنامه درکاباره های بزرگ تهران کرد. اولین کاری که به طور مستقل اجرا کرد ترانه« قصه وفا» ساخته« پرویزمقصدی » بود. دراوخر دهه پنجاه همراه باگسترش استفاده از تلویزیون و برنامه های موسیقی و رقص ، فضای جدیدی برای هنرنمایی های گوگوش بوجودآمد و او از این طریق توانست به مشهورترین خواننده آن دوران تبدیل شود. دامنه شهرت گوگوش و محبوبیت او خیلی سریع از مرزهای ایران گذشت و درکشورهای پارسی زبان دیگر مثل افغانستان و تاجیکستان محبوبیت زیادی پیدا کرد. برای خیلی از مردم و علاقمندان در این کشورها گوگوش یکی از برجسته ترین سمبل های هنرایرانی و هنرمندی بودکه راه را برای شناسایی دیگران بازکرد. در دوران پربار اما کوتاه فعالیت های حرفه ای گوگوش درعرصه موسیقی پاپ در ایران او با ترانه سرایان و آهنگسازان متعددی همکاری کرد که اکثرآنها شاید بهترین آثارخود را به زبان گوگوش و با کمک خلاقیت و توانایی های ویژه او توانستند به آهنگ های به یادماندنی تبدیل کنند.« واروژان ، پرویزمقصدی ، جهانبخش پازوکی ، حسن شمائی زاده ، شهریارقنبری و ایرج جنتی عطائی » هریک دوره ای کوتاه یا بلند اما بسیار موفق از همکاری با گوگوش را تجربه کرده اند.
گوگوش بعد از انقلاب ازصحنه هنر دور شد و با وجود همه فشارها و شایعات ازایران خارج نشد و حتی یکبار نیزکه برای دیدن فرزندش کامبیزقربانی از ایران خارج شد ولی مجددا به ایران بازگشت تا اینکه در سال ۱۳۷۹ بعد از۲۲ سال سکوت ، اولین کنسرت خود را در ترنتوای کانادا به روی صحنه برد و با آلبوم« زرتشت » شعری از« نصرت فرزانه » و آهنگی از خود گوگوش وگیتار« بابک امینی» به عالم هنر بازگشت.
منبع:.p30data.com
آندرانیک تیموریان (به ارمنی: Անդրանիկ Թէյմուրեան) با نام کامل و درست آندرانیک تیموریان سامرانی متولد ۱۵ اسفند سال ۱۳۶۱ فوتبالیست ایرانی است. او در پست هافبک دفاعی بازی میکند و در سال ۲۰۰۶ پس از درخشش در جام جهانی المان به تیم بولتون انگلستان پیوست که توسط سام آلاردایس مربی سرشناس انگلستان اداره میشد . وی پس از درخشش در چند بازی با افت شدید مواجه شد که همین امر یکی از عوامل نیمکت نشینی وی بود که در نهایت به یک نیمکت نشین در فصل پیش تبدیل شد . اندرانیک در فصل جدید با اتمام قرارداد به تیم فولام پیوست که تا کنون موفقیتی را کسب نکرده است . اکنون در تیم ملی فوتبال ایران و بازی میکند. او سابقه بازی در تیم فولهام انگلستان را نیز دارد.[۲] تیموریان در جام جهانی فوتبال ۲۰۰۶ آلمان برای تیم ملی ایران در هر سه بازی این تیم به میدان رفت.
بازی در انگلستان
روز ۶ ژانویه سال ۲۰۰۶ آندرانیک در دیدار مقابل دونکستر راورز با به ثمر رساندن دو گل نخستین گلزن ایرانی جام حذفی انگلستان نام گرفت و نقشی تعیینکننده در پیروزی ۴ بر ۰ تیمش داشت. او در بازی تیم بولتون با ویگان نیز دو گل از سه گل تیمش (بولتون) را به ثمر رساند و نقش مهمی در پیروزی ۳ بر ۱ تیمش داشت.او در انتهاي فصل جايزه بهترين بازيكن جوان فصل از نگاه هواداران را كسب كرد.پس از جدايي آلاردايس از بولتون،سامي لي و بعد گري مگسون(مربيان بعدي بولتون) علاقه اي به اين بازيكن نشان ندادند تا در پايان قراردادش راهي تيم فولهام لندن شود و زير نظر روي هاجسون به فوتبال خود ادامه دهد اما در اين تيم تنها يك بازي انجام داد و پس مصدوميت در ۲ فوریه ۲۰۰۹به عنوان بازيكن قرضي به تيم بارنزلی در ليگ دسته اول انگليس رفت. برادر بزرگترسرژیک است که او هم در تیم ماینتز سابقه بازی دارد. تیموریان .پس از آن وی به تراکتورسازی پیوست.
وی در فصل نقل و انتقالات لیگ برتر فوتبال ایران در فصل ۹۱-۹۰ به تیم فوتبال استقلال تهران پیوست.او بعد از يك فصل بازي در استقلال راهي ليگ ستارگان قطر شد تا براي تيم الخريطيات بازي كند.
تیم های پایه استقلال تهران
آندرانیک تیموریان به همراه مجتبی جباری و خسرو حیدری از استعداد های پرورش یافته جوانان باشگاه استقلال تهران به شمار می روند که در لیگ 11 هر سه آنها باره دیگر در تیم بزرگسالان استقلال تهران به نقش آفرینی پرداختند.[۳]
بازی در قطر
آندو در فصل نقل و انتقالات ۹۲-۹۱ به تیم فوتبال الخریطیات قطر از تیم های حاضر در لیگ قطر پیوست.
بیوگرافی روبرتو کارلوس:
روبرتو کارلوس دا سیلوا روچا نام کامل بهترین مدافع چپ دنیا در تاریخ فوتبال است که در حال حاضر در تیم فنرباغچه ترکیه بازی می کند.
این بازیکن یکی از ۶ بازیکنی است که بیش از ۱۰۰ بازی در جام لیگ قهرمانان اروپا انجام داده اند و در سال ۱۹۹۷ بعد از رونالدو به عنوان بهترین بازیکن دنیا در رتبه دوم قرار گرفت و در سال ۲۰۰۴ به عنوان یکی از ۱۲۵ بازیکن برتر دنیا که در قید حیات هستند نام برده شد .
آغاز دوران بازیگری:
روبرتو در ۱۰ اوریل ۱۹۷۳ در شهر سائوپائولو به دنیا امد او فوتبال خود را در تیم پالمیراس اغاز کرد وی بعد از ان در سن ۲۲ سالگی به تیم اینترمیلان ایتالیا رفت ولی فقط ۱ سال در ان تیم بازی کرد ( مربی ان زمان اینترمیلان روی هادسون بود که از روبرتو می خواست در پست بال چپ بازی کند ولی خود این بازیکن تمایل داشت به عنوان مدافع چپ بازی کند ) و سال بعد با رفتن به رئال مادرید اسپانیا دوران طلایی خود را اغاز کرد.
رئال مادرید:
کارلوس موفق شد ۱۱ سال در باشگاه مادریدی بازی کند و در مجموع برای این تیم ۵۱۲ بازی انجام دهد و در این بین موفق شد ۶۵ بار گلزنی کند.
از ۵۱۲ بازی کارلوس برای رئال مادرید ۳۷۰ تای انها متعلق به بازیهای لالیگا بود که در این تعداد بازی ۴۶ گل به ثمر رساند.
در ۲ اگوست ۲۰۰۵ این بازیکن پاسپورت اروپایی گرفت که این موضوع برای رئال مادرید خیلی مهم بود چون از ان زمان به بعد دیگر روبرتو بازیکنی از اتحادیه اروپا محسوب می شد و از لیست بازیکنان خارجی باشگاه بیرون می امد.
در ژانویه ۲۰۰۶ این بازیکن به افتخاری دیگر رسید در ان ماه او به عنوان بازیکنی غیر اسپانیایی معرفی شد که بیشترین بازی در رئال مادرید کرده است با انجام ۳۳۰ بازی.
پیش از این رکورد در دست الفردو دی استفانو اسطوره و رئیس افتخاری رئال مادرید بود که به عنوان یک ارژانتینی ۳۲۹ بازی برای رئال مادرید در لالیگا انجام داده بود.
یکی از تلخترین روزهای کارلوس بر می گردد به ان بازی ای که رئال مادرید در الیانس اره نا میهمان بایرن مونیخ بود این بازی در چارچوب لیگ قهرمانان اروپا بود و این دو تیم در حالی پای به میدان گذاشتند که بازی رفت را رئال در برنابئو ۳ --- ۲ از تیم المانی برده بود.
با سوت اغاز بازی توپ به روبرتو کارلوس رسید که او با اشتباه خود باعث شد توپ به روی ماکای برسد و این هلندی نیز با زدن گل سریعترین گل تاریخ لیگ قهرمانان را به نام خود ثبت کرد.
در ۹ مارس ۲۰۰۷ او اعلام کرد که دیگر حاضر نیست قراردادش را با رئال مادرید تمدید کند .
اخرین گل روبرتو کارلوس برای رئال مادرید برمی گردد به بازی فصل پیش رئال مادرید و رکرتیوو که در ان بازی رئال ابتدا با ۲ گل از میزبان خود جلو افتاد ولی بعد از ان در ۱۵ دقیقه پایانی با دریافت ۲ گل بازی به تساوی کشیده شد.
اگر همین نتیجه باقی می ماند به طور حتم رئال قهرمانی را از دست می داد اما در اخرین لحظان بازی بود که روبرتو کارلوس در یک حرکت انفجاری به سوی دروازه حریف حرکت کرد و در محوطه جریمه با پاس زیبای گاگو توپ به این برزیلی رسید و او نیز جواب خوبی به این پاس داد و با به ثمر رساندن اخرین گل خود رئال را به قهرمانی نزدیکتر کرد.
فنرباغچه:
روبرتو در ۱۹ ژوئن ۲۰۰۷ قراردادی ۲ ساله با تیم ترکیه ای فنرباغچه بست وی در اولین بازی خود برای تیم فنرباغچه موفق شد به قهرمانی سوپرکاپ ترکیه برسد.
در ان بازی که روبرتو کارلوس به طور اختیاری بازی کرد توانست با زدن ۲ گل فنرباغچه را در مقابل بشیکتاش به پیروزی برساند و تیمش را قهرمان سوپرکاپ ترکیه کند.
اولین گل این بازیکن برای تیم فنرباغچه در لیگ ترکیه در تاریخ ۲۵ اگوست ۲۰۰۷ بود که در برابر سیوا اسپور به ثمر رساند.
تیم ملی برزیل:
کارلوس موفق شد ۱۲۵ بار برای تیم ملی برزیل بازی کند و در همین حین ۱۹ بار برای این تیم گلزنی کرد.
در جام جهانی ۱۹۹۸ روبرتو کارلوس توانست در ۷ بازی جام برای تیم ملی بازی کند.
در مسابقات مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۲ در قاره امریکای جنوبی تیم ملی برزیل با تیم پاراگوئه بازی داشت که در ان بازی دروازه بان معروف تیم پاراگوئه چیلاورت خطای شدیدی روی کارلوس انجام داد که به حکم فیفا چیلاورت از ۳ بازی اینده تیمش و اولین بازی در جام جهانی محروم شد.
این برزیلی در جام جهانی ۲۰۰۲ نیز در ۷ بازی برزیل شرکت داشت و توانست در برابر تیم ملی چین از روی یک ضربه ازاد گلی زیبا به ثمر برساند ان بازی را برزیل ۴ --- ۰ برد.
اخرین بازی او در تیم برزیل برمی گردد به بازی در برابر تیم ملی فرانسه در جام جهانی ۲۰۰۶ که در ان بازی فرانسه موفق شد با تک گل تیری هانری که از روی سانتر زیبای زیدان به ثمر رسید برزیل را از جام حذف کند بعد از ان بازی کارلوس بازنشتگی خود از تیم ملی را اعلام کرد.
اطلاعات شخصی:
نام کامل : روبرتو کارلوس دا سیلوا روچا
تاریخ تولد : ۱۰ اوریل ۱۹۷۳ (۳۴ سال)
محل تولد : سائوپائولو - برزیل
قد : ۱.۶۸ متر
پست بازی : مدافع چپ
باشگاه فعلی : فنرباغچه ترکیه
شماره : ۳
بازیهای باشگاهی:
۱۹۹۳ تا ۱۹۹۵ - پالمیراس - ۶۸ بازی - ۵ گل
۱۹۹۵ تا ۱۹۹۶ - اینترمیلان - ۳۴ بازی - ۷ گل
۱۹۹۶ تا ۲۰۰۷ - رئال مادرید - ۵۱۲ بازی - ۶۵ گل
۲۰۰۷ تا ؟؟؟؟ - فنرباغچه - ۲۱ بازی - ۲ گل
بازیهای ملی:
۱۹۹۲ تا ۲۰۰۶ - برزیل - ۱۲۵ بازی - ۱۹ گل
افتخارات باشگاهی:
پالمیراس:
قهرمانی لیگ برزیل در سالهای ۹۳ و ۹۴
قهرمانی در تورنمنت ریو - سائو در سال ۹۳
قهرمانی در جام سائوپائولو در سالهای ۹۳ و ۹۴
رئال مادرید:
قهرمانی در لالیگا در سالهای ۹۷ و ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ و ۲۰۰۷
قهرمانی در سوپرکاپ اسپانیا در سالهای ۹۷ و ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳
قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا در سالهای ۹۸ و ۲۰۰۰ و ۲۰۰۲
قهرمانی در سوپرکاپ اروپا در سال ۲۰۰۲
قهرمانی در جام باشگاههای جهان در سال ۹۸ و ۲۰۰۲
فنرباغچه:
قهرمانی در سوپرکاپ ترکیه در سال ۲۰۰۷
تیم ملی برزیل:
کوپا امریکا در سالهای ۹۷ و ۹۹
قهرمانی در جام جهانی در سال ۲۰۰۲
ویژگی های کلی:
این دختران از آن دسته دخترانی هستند که تا زمان ورود به دانشگاه با واژه ای به اسم پسر غریبه هستند و تنها وسیله نقلیه ای که سوار شده اند اتوبوس می باشد.از نظر شکل ظاهری بیشتر شبیه مردان غیرتمند و با خدا هستند!!!
دختران دانشجوی دانشگاه های دولتی از ترم 1 تا ترم 8:
ویژگی های کلی:
این دختران از آن دسته دخترانی هستند که تا زمان ورود به دانشگاه با واژه ای به اسم پسر غریبه هستند و تنها وسیله نقلیه ای که سوار شده اند اتوبوس می باشد.از نظر شکل ظاهری بیشتر شبیه مردان غیرتمند و با خدا هستند!!!
خصوصیات دانشجویان دختر:
ترم 1- اصولاً وقتی به آنها بگویید با سه حرف پ- س - ر یک کلمه معنی دار بسازید مخ آنها ERROR میدهد! چون فکر میکنند تنها دانشجوی این مملکت هستند عمراً کسی را تحویل نمیگیرند.و تا وقتی که قبل از اسمشان کلمه مهندس و دکتر را به کار نبرید جوابتان را نمی دهند! {پیشنهاد میکنم که در دختران ترم یکی (صفری) به دنبال GF نباشید چون اولاً پا نمدهند و ثانیاً اگر حتی یکی از این دختران برای دوستی پا بدهد(یکی در هر 10 میلیون سال)همه به شما به چشم یک همجنس باز نگاه خواهند کرد!} فقط برای عملیات قضای حاجت به WC می روند.طولانی ترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه تا خانه می باشد.به پسران همکلاسی به چشم خواستگار نگاه می کنند.تمام کتب ترم اول را می خرند و با دقت جلد میگیرند.سوژه خنده دانشجویان ترم بالایی هستند. وقتی به آنها سلام میکنید به چشم یک مزاحم خیابانی به شما نگاه میکنند!(بی جنبن دیگه!!!) در فاصله بین کلاسها نان و پنیر دستپخت مادر را میل میکنند تا انرژی بگیرند!
ترم 2 – همچنان قادر به ساختن کلمات معنی دار نمیباشند!متوجه میشوند به غیر از آنها افراد دیگری نیز به اسم دانشجو تو این مملکت هستند! به مقدار بسیار ناچیز از قطر ابروها کاسته میشودولی سیبیل جزیی از اعضای ثابت بدن می باشد.سر کلاس متوجه موجوداتی عجیب و غریب میشوند اما اسم آنها را نمی دانند.کماکان مسیر دانشگاه تا خانه بدون هیچ کم و کاستی طی میشود.نیمی از کتاب های ترم را میخرند و نیمه دیگر را از کتابخانه میگیرند.اگر به آنها سلام کنید در جواب زمزمه نامفهومی میشنوید با این مضمون:سلام علیکم ورحمة الله و برکاته! دو- سه بار از جلوی تریای دانشکده رد میشوند اما جرأت داخل شدن را ندارند!(استغفرالله)
ترم 3 - به معنای واژه پسر پی می برند و با ماهیت آن موجودات عجیب و غریب آشنا می شوند.به این نکته حیاتی پی می برند که تنها استفاده WC قضای حاجت نیست!!!سوژه خنده پیدا می کنند.همه کتابها را از کتابخانه می گیرند و متوجه میشوند که تا 4 جلسه میتوانند سر کلاس غیبت کنند.می فهمند که شهر خیلی بزرگ است و غیر از خانه شان جاهای دیگری هم دارد! تریا دانشکده تبدیل به پاتوق آنها میشود.در جواب سلام شما میگویند سلام!
ترم 4 – با واژه BF آشنا میشوند اما راه و رسم تور کردنش را بلد نیستند.ابروها نازک میشودو سیبیل ناپدید!در ساعت های استراحت بین کلاسها و حتی وسط کلاس ها به WC میروند!!!همیشه در دانشگاه از قسمتهای "پر پسر" عبور میکنند.شروع میکنند به پرسیدن آدرس از پسرای خوش تیپ دانشگاه!(نکته:اگر دیدید که جلوی در آموزش یه دختر ازتون آدرس آموزش رو پرسید پس: 1- دختره ترم 4 درس میخونه.2-شما خوشتیپید!.3 – یالا مخشو بزن دیگه چلمن!)
شروع میکنن به نوشتن جزوه !هر 2-3 شب یکبار به خانه میروند برای حاضری و به خاطر غر زدن های مامان بابا.(خوب پدر مادرن دیگه دلشون تنگ میشه شما به بزرگی خودتون ببخشید!) و تعویض لباس و بقیه روز ها خونه دوستشون درس میخونن!(آره جون خودت .بیچاره پدر ,مادره خبر نداره خوابگاه دخترا بغل خوابگاه پسراست!!!!) در جواب سلام شما میگویند:سلام.چطوری؟خوبی؟
ترم 5 –یکی از این موجودات خوش خط و خال (BF ) را بدست می آورند اما چون تازه کار هستند بامبول های زیادی سرشان پیاده میشود!اصلاً سر کلاسها نمی روند و از دانشگاه فقط با WC کار دارند!چون BF دارند دیگه احدی را تحویل نمیگیرند و درست مثل ترم یک میشوند( چون این دفعه فکر میکنن فقط خودشونن که BF دارند و آسمان باز شده این پسره افتاده تو بغل اینا! =آخر بی جنبگی)کوتاهترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه به کافی شاپ و سپس خانه میباشد.از چهره مردانه گذشته تنها خاطره ای باقی مانده است!(اینجاست که میگن مردونگی مرده!!!) به دلیل افزایش آرایشات روی صورتشون اضافه وزن می آورند و برای جبران آن از مقدار شلوار و مانتو شان کم میکنند!یک میز اختصاصی برای خودشان و BF شان در تریا دانشکده رزرو است!تابلو میشوند.کارکنان حراست دانشگاه آنها را به اسم کوچک می شناسند.سند کمیته انضباطی را به نامشان میکنند!
در جواب سلام شما (بعد از 10 دقیقه!) می گویند:اوا سلام ببخشید حواسم نبود(طرف داره عاشق میشه و حواسش یه جای دیگست....خاک بر سرت!)
ترم 6 – خیلی تابلو میشوند!عاشق میشوند! مورد سوءاستفاده قرار میگیرند!مشروط میشوند!!!
ترم 7 –به طرز وحشتناکی تابلو میشوند! در عشق شکست میخورند!مشروط میشوند!
ترم 8 – دوباره آدم میشوند.دیگر تابلو نیستند چون جوانان مستعد دیگری جای آنها را میگیرند(من لذت می برم میبینم این جوونا.......!)جای جای دانشگاه برایشان خاطره انگیز است.مثل بچه آدم این ترم درس میخوانند فارغ میشوند.در به در دنبال شوهر می گردند.به نگهبان جلوی در دانشگاه هم پا می دهند!
|
|
|
4 سال درس |
|
خواجه شمسالدین محمد، حافظ شیرازی، یکی از بزرگترین شاعران نغزگوی ایران و از گویندگان بزرگ جهان است که در شعرهای خود «حافظ» تخلص نمودهاست. در غالب مأخذها نام پدرش را بهاءالدین نوشتهاند و ممکن است بهاءالدین _علیالرسم_ لقب او بودهباشد.
محمد گلندام، نخستین جامع دیوان حافظ و دوست و همدرس او، نام و عنوانهای او را چنین آوردهاست: مولاناالاعظم، المرحومالشهید، مفخرالعلماء، استاد نحاریرالادباء، شمسالملهوالدین، محمد حافظ شیرازی.
تذکرهنویسان نوشتهاند که نیاکان او از کوهپایه اصفهان بودهاند و نیای او در روزگار حکومت اتابکان سلغری از آن جا به شیراز آمد و در این شهر متوطن شد. و نیز چنین نوشتهاند که پدرش «بهاءالدین محمد» بازرگانی میکرد و مادرش از اهالی کازرون و خانهی ایشان در دروازه کازرون شیراز، واقع بود.
ولادت حافظ در ربع قرن هشتم هجری در شیراز اتفاق افتاد. بعداز مرگ بهاءالدی، پسران او پراکنده شدند ولی شمسالدین محمد که خردسال بود با مادر خود، در شیراز ماند و روزگار آندو، به تهیدستی میگذشت تا آنکه عشق به تحصیل کمالات، او را به مکتبخانه کشانید و به تفصیلی که در تذکرهی میخانه آمدهاست، وی چندگاهی ایام را بین کسب معاش و آموختن سواد میگذرانیدو بعداز آن زندگانی حافظ تغییر کرد و در جرگهی طالبان علم درآمد و مجلسهای درس عالمان و ادیبان زمان را در شیراز درک کرد و به تتبع و تفحص در کتابهای مهم دینی و ادبی از قبیل: کشاف زمخشری، مطالعالانوار قاضی بیضاوی، مفتاحالعلوم سکاکی و امثال آنها پرداخت.
محمد گلندام، معاصر و جامع دیوانش، او را چندینبار در مجلس درس قوامالدین ابوالبقا، عبداللهبنمحمودبنحسن اصفهانی شیرازی (م۷۷۲هـ ق.) مشهور به ابنالفقیه نجم، عالم و فقیه بزرگ عهد خود دیده و غزلهای او را در همان محفل علم و ادب شنیدهاست.
چنانکه از سخن محمد گلندام برمیآید، حافظ در دو رشته از دانشهای زمان خود، یعنی علوم شرعی و علوم ادبی کار میکرد و چون استاد او، قوامالدین، خود عالم به قراآت سبع بود، طبعاً حافظ نیز در خدمت او به حفظ قرآن با توجه به قرائتهای چهاردهگانه (از شواذ و غیر آن) ممارست میکرد و خود در شعرهای خویش چندینبار بدین اشتغال مداوم به کلامالله اشاره نمودهاست:
عشقـت رسد به فریاد ارخود بهسان حـافظ قـرآن ز بـر بخوانی با چـارده روایت
یا
صبحخیزی و سلامتطلبی چون حافظ هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
و به تصریح تذکرهنویسان اتخاذ تخلص «حافظ» نیز از همین اشتغال، نشأت گرفتهاست.
شیراز، در دورهای که حافظ تربیت میشد، اگرچه وضع سیاسی آرام و ثابتی نداشت لیکن مرکزی بزرگ از مرکزهای علمی و ادبی ایران و جهان اسلامی محسوب میگردید و این نعمت، از تدبیر اتابکان سلغری فارس برای شهر سعدی و حافظ فراهمآمدهبود. حافظ در چنین محیطی که شیراز هنوز مجمع عالمان و ادیبان و عارفان و شاعران بزرگ بود،با تربیت علمی و ادبی مییافت و با ذکاوت ذاتی و استعداد فطری و تیزبینی شگفتانگیزی که داشت، میراثدار نهضت علمی و فکری خاصی میشد که پیشاز او در فارس فراهمآمد و اندکی بعداز او به نفرت گرایید.
حافظ از میان امیران عهد خود چند تن را در شعرش ستوده و یا به معاشرت و درک صحبت آنها اشاره کردهاست، مانند: ابواسحق اینجو (مقتول به سال ۷۵۸هـ ق.)، شاهشجاع (م۷۸۶هـ.ق.)، و شاهمنصور (م۷۹۵هـ.ق.) و در همانحال با پادشاهان ایلکانی (جلایریان)که در بغداد حکومت داشتند نیز مرتبط بود و از آن میان سلطان احمدبنشیخاویس (۷۸۴-۸۱۳هـ. ق.) را مدح کرد. از میان رجال شیراز، از حاجی قوامالدین حسن تمغاچی (م۷۵۴هـ ق.) در شعرهای خود یاد کرده و یکجا هم از سلطان غیاثالدینبنسلطان سکندر، فرمانروای بنگال هنگامی که شهرت شاعرنوازی سلطان محمود دکنی (۷۸۰-۷۹۹هـ ق.) و وزیرش میرفیضالله انجو به فارس رسید، حافظ راغب دیدار دکن گشت و چون پادشاه بهمنی هند و وزیر او را مشتاق سفر خود به دکن یافت، از شیراز به "هرموز" رفت و در کشتی محمودشاهی که از دکن آمدهبود، نشست اما پیشاز روانهشدن کشتی، باد مخالف وزیدن گرفت و شاعر کشتی را _ظاهراً بهقصد وداع با بعضی از دوستان در ساحل هرموز، اما در واقع از بیم مخاطرات سفر دریا_ ترک گفت و این غزل را به میرفیضالله انجو فرستاد و خود به شیراز رفت:
دمی با غم بهسر بردن جهان یکسر نمیارزد به مـی بفروش دلق ما کزین بهتر نمیارزد
یکبار حافظ از شیراز به یزد _که در دست شعبهای از شاهزادگان آلمظفر بود_ رفت ولی خیلی زود از اقامت در «زندان سکندر» خستهشد و در غزلی بازگشت خود را به فارس بدینگونه آرزو کرد:
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت برتندم و تا ملک سلیمان بروم
(هرچند که عدهای سبب به یزد رفتن حافظ را تبعید وی در دوران دوم حکومت شاهشجاع به مدت ۲۲ماه دانستهاند.)
وفات حافظ به سال ۷۹۲ هجری اتفاق افتاد. تو دارای زن و فرزتدان بود. چندبار در شعرهای حافظ، به اشاراتی که به مرگ فرزند خود دارد بازمیخوریم و از آنجمله است این دو بیت:
دلا دیـدی که آن فـرزانه فـرزند چه دید اندر خم این طاق رنگین
بـهجای لوح سیمین در کنـارش فلک بر سر نهـادش لـوح سیمین
دربارهی عشق او به دختری «شاخنبات»نام، افسانههایی رایج است و بنابر همان داستانها، حافظ آن دختر را به عقد مزاوجت درآورد. گروهی نیز شاخنبات را معشوق معنوی و روحانی، عدهای نیز شاخنبات را استعارهای از قریحهی شاعری و گروهی دیگر استعاره از کلک و قلم دانستهاند.)
حافظ مردی بود ادیب، عالم به دانشهای ادبی و شرعی و مطلع از دقیقههای حکمت و حقیقتهای عرفان.
استعداد خارقالعادهی فطری او به وی مجال تفکرهای طولانی، همراه با تخیلهای بسیار باریک شاعرانه میداد و او جمیع این موهبتهای ربانی را با ذوق لطیف و کلام دلپذیر استادانهی خود درمیآمیخت و از آن میان شاهکارهای بیبدیل خود را بهصورت غزلهای عالی بهوجود میآورد.
او بهترین غزلهای مولوی، کمال، سعدی، همام، اوحدی و خواجو، و یا بهترین بیتهای آنان را مورد استقبال و جوابگویی قرار دادهاست. کلام او در همهی موارد منتخب و برگزیده، و مزین به انواع نزیینهای مطبوع و مقرون به ذوق و شامل کلماتیست که هریک با حساب دقیق، انتخاب و بهجای خود گذارده شدهاست.
تأثر حافظ از شیوهی خواجو، مخصوصاً از غزلهای «بدایعالجمال»، یعنی بخش دوم دیوان خواجو بسیار شدید است، و در بسیاری از موردها، واژهها و مصراعها و بیتهای خواجو را نیز به وام گرفته و با اندک تغییری در غزلهای خود آوردهاست و این غیراز استقبالهای متعددی است که حافظ از خواجو کردهاست.
در میان شاعرانی که حافظ از آنها استقبال کرده و یا تأثیر پذیرفتهاست، بعداز خواجو، سلمان را باید نام برد.
علت این تأثیر شدید آن است که سلمان ساوجی هم مانند خواجو، از معاصران حافظ و از جمله مشاهیری بود که شاعر شیراز، اشعارش را سرمشق کار خود قرار داد. پاسخها و استقبالهای حافظ از سعدی و مولوی و دیگر شاعران استاد پیشاز خود، کم نیست، اما دیوان او بهقدری از بیتهای بلند و غزلهای عالی و مضمونهای نو پر است که این تقلیدها و تأثرها در میان آنها کم و ناچیز مینماید.
علاوه براین علو مرتبهی او در تفکرهای عالی حکمی و عرفانی و قدرتی که در بیان آنها به فصیحترین و خوشآهنگترین عبارتها داشته، وی را با همهی این تأثیرپذیریها، در فوق بسیاری از شاعران گذشته قرار داده و دیوانش را مقبول خاص و عام ساختهاست.
این نکته را نباید فراموش کرد که عهد حافظ با آخرین مرحلهی تحول زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ اسلامی ایران مصادف بود و از اینروی زبان و اندیشهی او در مقام مقایسه با استادان پیشاز وی به ما نزدیکتر و دلهای ما با آن مأنوستر است و به این سبب است که ما حافظ را زیادتر از شاعران خراسات و عراق درک میکنیم و سخن او را بیشتر میپسندیم.
از اختصاصهای کلام حافظ آن است که او معنیهای دقیق عرفانی و حکمی و حاصل تخیلهای لطیف و تفکرهای دقیق خود را در موجزترین کلام و روشنترین و صحیحترین آنها بیان کردهاست. او در هر بیت و گاه در هر مصراع، نکتهای دقیق دارد که از آن به «مضمون» تعبیر میکنیم. این شیوهی سخنوری را ، که البته در شعر فارسی تازه نبود، حافظ تکمیلکننده و درآورندهی آن به پسندیدهترین وجه و مطبوعترین صورت است و بعد از او شاعران در پیروی از شیوهی او در آفرینش “نکته”های دقیق و ایراد “مضمون”های باریک و گنجاندن آنها در موجزترین عبارتها، که از یک بیت گاه از یک مصراع تجاوز نکند مبالغه نمودند و همین شیوه است که رفته رفته به شیوع سبک معرف به “هندی” منجر گردید. نکتهی دیگر در بیان اختصاصهای شعر حافظ، توجه خاص او است به ایراد صنعتهای مختلف لفظی و معنوی در بیتهای خود به نحوی که کمتر بیتی از شعرهای او را میتوان خالی از نقش و نگار صنایع یافت، اما نیرومندی او در استخدام الفاظ و چیره دستیاش در به کار بردن صنعتها به حدی است که “صنعت” در “سهولت” سخن او اثری ندارد، تا بدان جا که خواننده، در بادی امر متوجه مصنوع بودن سخن حافظ نمیشود.
(با این همه، بلندترین و باشکوهترین مضمون شعر حافظ را باید در مبارزه با تزویر و ریاکاری و کاربرد مفهوم رندی او دانست که به شعر و اندیشهی او جایگاهی ویژه میدهد.)
حافظ از جمله شاعرانی است که در ایام حیات خود شهرت یافت و به سرعت در دورترین شهرهای ایران و حتی در میان پارسیگویان کشورهای دیگر مقبول سخنشناسان گردید و خود نیز بر این امر وقوف داشت.
اندیشهی جهان شمول و انسان دوستانهی خواجه به او شهرتی جهانی داده است تا بدان جاکه بسیاری از بزرگان اندیشه و تفکر و شعر جهان، تحت تأثیر او به آفرینش آثاری مانا دست زدند که از میان آنان میتوان به دو اندیشمند بزرگ شرق و غرب.، یعنی یوهان ولفگانگ گوته (آلمانی) و رابیندرانات تاگور (هندی) اشاره کرد.
دیوان کلیات حافظ مرکب است از پنج قصیده و غزلها و مثنوی کوتاهی معروف به “آهوی وحشی” و “ساقینامه” و قطعهها و رباعیها.
نخستین جامع دیوان حافظ، محمد گلندام است و بنا بر تصریح او، خود حافظ به جمعآوری غزلهای خویش رغبتی نشان نمیداد. ظاهراً حافظ، صوفی خانقاهنشین نبود و با آن که مشرب عرفان داشت، در حقیقت از زمرهی عالمان عصر و مخصوصاً در شمار عالمان علوم شرعی بود و هیچگاه به تشکیل مجلس درس نپرداخت، بلکه از راه وظیفهی دیوانی ارتزاق مینمود و گاه نیز به مدح پادشاهان در قصیدهها و غزلها و قطعههای خود همت میگماشت و از صلهها و جایزههایی که به دست میآورد، برخوردار میشد.
از این میان، دوران شیخ ابواسحق اینجو (مقتول به سال ۷۵۸ ه.ق.) عهد بارورتری برای حافظ بود و به همین سبب افول ستارهی اقبال این پادشاه، شاعر را آزرده خاطر ساخت، چنان که چند بار از واقعهی او اظهار تأسف کرد. از جمله در غزلی با مطلع زیر:
یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
تا به این بیت میرسیم که به این موضوع اشاره میکند:
راستی خاتم فیروزهی بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
و طبعاً با چنین ارادتی که به شیخ داشت، نمیتوانست قاتل او را به دیدهی محنت بنگرد، خاصه که آن قاتل، یعنی امیر مبارزالدین محمدبنمظفر، (که به قتل شیخ جانشین او شد و سلسلهی آلمظفر را بنیانگذاری کرد). مردی درشتخوی و ریاکار و محتسب پیشه بود وشاعرآزاده ی ماچند جای از شعرهای خود، رفتار او را به تعرض و یا به تصریح به باد انتقاد گرفته است، به ویژه در بیت:
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصهی ماست که بر هر سر بازار بماند
از دیوان حافظ به سبب شهرت و رواج بسیار آن نسخههای فراوان در دست است که اغلب در معرض دستبرد ناسخان و متذوقان قرار گرفته دربارهی بسیاری از بیتهای حافظ به سبب اشتمال آنها بر مضمونها دقیق، میان اهل ادب تفسیرهای خاص رایج است.
از مشهورترین شرحهای دیوان حافظ، شرح سودی (متوفی در حدود ۱۰۰۰ ه.ق.) به ترکی و شرح مصطفی بنشعبان متخلص به سروری (م ۹۶۹ ه.ق.) و شمعی (م حدود ۱۰۰۰ ه.ق.) و از متأخرین، شرح دکتر حسینعلی هروی و حافظ نامه بهاءالدین خرمشاهی و ... را میتوان نام برد.
از آن چه که انحصاراً دربارهی دیوان حافظ قابل توجه است، موضوع رواج تفأل بدان است.
“فال گرفتن” از دیوان حافظ سنتی تازه نیست بلکه از دیرباز در میان آشنایان شعر او اعم از فارسیزبانان و غیر آنان متداول بوده است و چون در هر غزلی از دیوان حافظ میتوان به هر تأویل و توجیه بیتی را حسب حال تفأل کننده یافت، بدین سبب سرایندهی دیوان را “لسانالغیب” لقب دادهاند.
حاج خلیفه در کشفالظنون، از چند رساله که در قرن دهم و پیش از آن دربارهی تفأل در دیوان حافظ نوشته شده، یاد کرده است.
جورج دبلیو بوش، چهل و سومین رئیس جمهور آمریکا که بهنمایندگی حزب جمهوری خواهان در سال ۲۰۰۰ انتخاب شد. زادروز وی ۶ ژوئیه ۱۹۴۶ است. وی فرماندار پیشین ایالت تگزاس و پیش از ورود بهصحنه سیاست، در صنایع نفت و مدیریت تجاری مربوط بهآن فعالیت داشته، همچنین مدیر یک تیم بیسبال بهنام رِنجرهای تکزاس بودهاست. او در دوم نوامبر 2004 با 61 ملیون رای که 52% مجموع آرا بود با شکست سناتور جان کری 47% و نامزد مستقل رلف نادر 1%، برای بار دوم به ریاست جمهوری برگزیده شد و کنترل مجلس کنگره و مجلس سنا نیز در اختیار حزب او، حزب جمهوریخواه، در آمد.
جرج بوش دوم از طرف مادر
باربارا پیرس همسر جرج بوش اول و مادر جرج بوش دوم از نوادگان ژنرال فرانکلین پیرس چهاردهمین رئیس جمهور آمریکا(۱۸۵۳-۱۸۵۷) است.[۶]
زندگینامه
جورج دبلیو بوش یکی از افراد برجستهٔ خانواده ثروتمند و بانفوذ بوش است؛ پدرش جرج هربرت واکر بوش، چهل و یکمین رییسجمهور آمریکا و هشت سال در پست معاون ریاست جمهوری و ریاست آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا - سیا (CIA) بود. برادرش جب بوش تا سال 2006 فرماندار ایالت فلوریدا بوده و پدربزرگش پرسکات بوش یک سناتور برجسته بودهاست.
او فرزند جرج هربرت واکر بوش و باربارا بوش است. او در نیو هیون در ایالت کنتیکت بهدنیا آمد و بههمراه سه برادر و تنها خواهرش (خواهر دیگرش در سه سالگی در سال ۱۹۵۸ مرده است) بزرگ شد. وی بهمدت هفت سال در مدرسه «سن خوزه جونیور های» حضور پیدا کرد و بعدها بهمدت دو سال در دبیرستان کینکاید (Kinkaid School) در هوستون ادامه تحصیل داد.
بعد از آن، همانند پدرش، به «فیلیپس آکادمی» (سپتامبر ۱۹۶۱ تا ژوئن ۱۹۶۴) و بعد به دانشگاه ییل (سپتامبر ۱۹۶۴ تا مه ۱۹۶۸) رفت. در ییل به انجمن دانشجویی دلتا کاپا اپسیلون (Delta Kappa Epsilon) پیوست (که از ۱۹۶۵ تا زمان فارغالتحصیلی در آنجا مقام ریاست را داشت). جرج هربرت واکر بوش پدر و پرسکات واکر بوش پدربزرگ جورج دبلیو بوش نیز در دوران دانشجویی از اعضای این انجمن بودهاند.
جرج بوش دوم(همچنین پدر و پدر بزرگش) فارغالتحصیل دانشگاه ییل میباشد. و به عنوان یکی از اعضای فرقه «جمجمه و استخوان»[۷] [۸] شناخته میشود. وی در سال ۱۹۶۸ به عضویت این فرقه درآمد.
جورج دبلیو بوش بهمدت شش سال در گارد ملی ایالات متحده آمریکا تعهد بهانجام وظیفه و در نیروی هوایی گارد ملی تگزاس با درجه ستوانی خلبان، خدمت نمود.
او مدرک کارشناسی تاریخ را در ۱۹۶۸ گرفته است و در سال ۱۹۷۳ بهمدرسهٔ بازرگانی هاروارد - از شاخههای دانشگاه هاروارد - وارد شد و در سال ۱۹۷۵ مدرک کارشناسی ارشد را از این مدرسه دریافت کرد. او اولین رئیسجمهور آمریکاست که دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد در این رشته است.
بوش در سال ۱۹۷۷ با لورا ولش ازدواج کرد. آنها صاحب دو دختر (دوقلو) هستند، باربارا و جنا، که در سال ۱۹۸۱ بهدنیا آمدند.
جورج دبلیو بوش در سال ۱۹۸۶ فرقه مسیحی انگلیکنها را ترک گفته و بهفرقه متدیستها که همسرش نیز عضو آن بود گروید، در این هنگام چهل سال داشت. بوش تصمیم گرفت بهعنوان یک مسیحی پاک و تازه متولدشده، از استعمال الکل خودداری کند.
بوش، پنج فوت و یازده اینچ، معادل ۱۸۰ سانتیمتر، قد دارد. معروفترین نام مستعارش "Dubya" (دابْیا) است که از تلفظ محاورهای "W" (دبلیو)، حاصل شدهاست.
از فرمانداری تا ریاست جمهوری
بوش بهعنوان چهل و ششمین فرماندار تکزاس انتخاب شد و این سمت را دو دوره حفظ کرد. او در سال ۲۰۰۰ میلادی در حزب جمهوریخواه با شکست سناتور هم حزب، جان مک کین، بهعنوان پیشتاز این حزب در انتخابات شرکت کرد و ال گور، معاون اول رئیسجمهور ِحزب دموکرات ِدورهٔ پیشین را در رقابتی تنگاتنگ شکست داد. انتخابات سال ۲۰۰۰ نزدیک ترین انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحدهٔ آمریکا بود و تنها با اختلاف 500 رای بیشتر در ایالت فلوریدا و با تصمیم نهایی دیوان عالی ایالات متحده، بوش توانست با کسب اکثریت آرای کالج الکترال برنده انتخابات گردد. او در دور دوم ریاست جمهوری در سال 2004 توانست با کسب 55% آرای فلوریدا تمام آرای الکترال این ایالت را این بار بدون تردید از آن خود گرداند.
تبار
جرج بوش دوم از طرف پدر
اطلاعات موجود در باره خاندان بوش تنها به چهار نسل اخیر آن محدود است: ساموئل بوش[۱]، پرسکات بوش[۲]، جرج بوش اول و جرج بوش دوم.
پس از آنکه پرسکات بوش(پدر جرج بوش اول) در ایالات متحده سناتور شد مدعی نسبت اشرافی برای خانواده خود شد و خود را از تبار هنری سوم، پادشاه انگلستان از خاندان آنژو خواند. [۳] البته در مورد دقت ادعاهای مطرح شده تردیدهایی وجود دارد زیرا در تبارنامه ساموئل بوش از طرف پدر تنها تا پدربزرگ وی به نام «اوبادیا(احتمالاً از ریشه عبیدیه) بوش» نام برده شده. اما تبار وی از طرف مادرش که به خاندان «فای»(Fay) تعلق داشت، تا قرن ۹ میلادی پیگیری شده و به شاهان آنژو وصل میشود. از طرفی، در آمریکای قرن ۱۸ و ۱۹ هیچ سند و مدرکی برای ارتباط نام «بوش» با خاندانهای اصیل مسیحی موجود نیست. در عوض در آن دوره زمانی نام «بوش»[۴] بیشتر به خانوادههای یهودیای تعلق داشت که از آلمان مهاجرت کرده بودند.[۵]
یک متخصص پوست و مو گفت: اگر یک روز قبل از حمام و چهار روز بعد از حمام تعداد موهای ریخته شده را شمارش کنید و مجموع آن را بر تعداد روزها تقسیم کنیم می توانید بفهید که دچار ریزش مو هستید یا نه.
پرویز طوسی در گفتوگو با خبرنگار بهداشت و درمان فارس، اظهار داشت: مویی سالم است که شفاف و براق باشد. سطح آن صاف و شکستگی نداشته باشد.
استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی افزود: در بحث مو با گزینه ریزش مو مواجهایم و اگر در طول سال، مو حدی ار ریزش را داشته باشد و در سر، جای خالی به وجود نیاورد طبیعی است.
این متخصص پوست، مو گفت: اما اگر فرد ببیند که روی بالش وی مو ریخته یا اینکه در موقع استحمام تعداد بیشتری از موهای سرش میریزد- که نسبت به قبل غیر طبیعی است- با ریزش مو مواجه است.
طوسی شمارش تعداد مو را راه دیگری برای تشخیص دادن ریزش موی سر عنوان کرد و گفت: اگر یک روز قبل از حمام و چهار روز بعد از حمام تعداد موهای ریخته شده را شمارش کرده و مجموع آن را بر تعداد روزها تقسیم کرد میتوان دریافت که فرد مبتلا به ریزش مو است یا نه.
استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی ادامه داد: اگر این تعداد بین 20 تا 50 عدد مو باشد ریزش مو طبیعی است اما اگر تعداد بیشتر از 50 باشد فرد به ریزش مو مبتلاست و باید به متخصص پوست و مو مراجعه کند؛ در غیر این صورت سر او ،خالی از مو میشود.
طوسی درباره علل ریزش مو گفت: یک نوع از ریزش مو را بعد از زایمان، خونریزی، جراحی، تبهای شدید و تولد داریم که به این نوع از ریزش مو،تلوژن میگوییم که بعد از 2 تا 5ماه بعد از آن واقعه، پدیدارشده و تا 6 ماه بعد نیز خودبهخود خوب میشود.
این متخصص پوست و مو ادامه داد: ریزش موی دیگری به نام آناژن داریم که در مرحله آناژن 90 درصد موها میریزند که اصطلاحاً میگویم سر طاس شده است.
طوسی ادامه داد: مصرف داروهایی مثل داروهای شیمی درمانی میتواند باعث این ریزش شوند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: مو مراحل رشد، توقف و ریزش دارد و در مرحله تلوژن موهایی که در حال استراحت هستند میریزند اما در مرحله آناژن موهایی که در حال رشدند میریزند که در نتیجه ریزش آن واضح دیده میشود.
این متخصص پوست و مو، بیماریهای مزمنی مثل سرطان و سوءتغذیه را نیز از علل نادر ریزش مو دانست و افزود: اختلالات تیروئید از جمله کمکاری و پرکاری تیروئید نیز در این امر بیتأثیر نیست.
استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی رژیم لاغری سخت را در ریزش مو مؤثر دانست و گفت: فردی که در مدت کوتاهی مثلاً در عرض یک ماه 10 کیلو لاغر میشود واضح است که دچار ریزش موی شدید میشود.
وی افزود: اما رژیمهای لاغری که فرد ماهانه نیم تا یک کیلو از وزن خود بکاهد تأثیری در ریزش مو ندارد.
طوسی شایعترین ریزش مو را به دلیل بیماری آندروژنتیک دانست و گفت: این بیماری همان المثنی ریزش موی مردانه در خانمها است.
این متخصص پوست ومو افزود: ریزش مویی که مثل مردها مو از شقیقه به عقب برود یا وسط سر را شامل شود یا اینکه در جلوی سر یک نواری از مو باقی بماند و وسط سر خالی شود در دسته این ریزش مو جای میگیرند.
این استاد دانشگاه، ریزش مو در 30 درصد از خانمها را درجاتی از این ریزش مو دانست و گفت: دلیل آن وجود هورمون مردانه است که در بعضی از خانمها نیز وجود دارد.
وی تصریح کرد: همه اینها ریزش موهایی هستند که بر روی پوست جا باقی نمیگذارند اما ریزش موهایی وجود دارند که ریشه مو را از بین میبرند، پوست نازک میشود و دیگر مویی وجود ندارد.
طوسی ادامه داد: این ریزش مو بر اثر بیماریهای مختلفی به وجود میآید که به آن اسکارین میگویند.
|
|
به وبلاگ من خوش آمدید
تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان جواهری
ناصر و
آدرس zendegi-man.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
|